نمایش نوار ابزار

تعریف استراتژی (دیدگاه چندلر)

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 10 میانگین: 3.1]

تعاریف گوناگون از استراتژی:

یکی از سئوالاتی که بسیاری از افراد در همان آغاز بحث درخصوص استراتژی می پرسند این است که اساساً استراتژی چیست؟

واقعاً تعریف استراتژی چیست و چگونه می توان این مفهوم را توضیح داد؟ تا امروز تعاریف گوناگونی از استراتژی شده است و دیدگاه های مختلفی درخصوص آن ارائه شده است. بنابراین بهتر است بحثمان را کمی محدودتر کنیم و ببینیم تعریف استراتژی در قلمروی مدیریت، سازمان و کسب وکار به چه صورت است.

یکی از تعاریف و تلقی های کمابیش پذیرفته شده و مشهور از استراتژی در ادبیات مدیریت و سازمان توسط آلفرد چندلر مطرح شده است.

تعریف چندلر از استراتژی:

آلفرد چندلر استاد دانشگاه هاروراد بود و در زمینه تاریخ strategyبازرگانی تدریس و پژوهش می کرد. ایشان در اوایل دهه ۶۰ میلادی تعریفی از استراتژی ارائه داد که تاکنون همچنان مورد پذیرش محققان این حوزه است. چندلر استراتژی را این گونه تعریف کرد:

استراتژی عبارت است از تعیین آرمان ها و اهداف اساسی بلندمدت یک سازمان، اتخاذ مسیرهای اقدام و تخصیص منابع ضروری برای محقق کردن این اهداف (چندلر، ۱۹۶۲).

عناصر استراتژی:

از دیدگاه چندلر یک استراتژی سه عنصر کلیدی دارد:

۱- تعیین آرمان ها و اهداف بلندمدت

۲- اتخاذ مسیر اقدام

۳- تخصیص منابع

۱- اولاً استراتژی با تعیین آرمان ها و اهداف بلندمدت سازمان همراه است. پس اگر مدیر یا کارشناسی در سازمان ادعا کرد که ما استراتژی داریم باید بتواند به این سئوال پاسخ دهد که سازمانش قرار است طی پنج سال یا ده سال آینده (یا حتی بیشتر) به کجا برسد. اگر مدیران و کارکنان یک سازمان تصور کمابیش دقیقی از مقصد نداشته باشند فاقد استراتژی هستند.

۲- ثانیاً استراتژی با اتخاذ مسیر اقدام همراه است. یعنی مدیران و کارشناسان سازمان باید بدانند که چگونه قرار است به آرمان ها و اهداف بلندمدت خود دست پیدا کنند. به بیان دیگر از مسیر حرکت آگاه باشند و بدانند گام های رسیدن به هدف چه هستند.

۳- ثالثاً استراتژی با تخصیص منابع همراه است. یعنی پس از آن که فهمیدیم قرار است به کجا برویم و چگونه قرار است به مقصد برسیم، لازم است بدانیم که به وسایل و امکاناتی احتیاج داریم. این وسایل و امکانات همان منابع و قابلیت های سازمانی هستند. به چقدر پول احتیاج داریم؟ به چه تعداد نیروی انسانی و با چه مهارت هایی نیاز داریم؟ و …

مثال های استراتژی:

مثال ۱: بانکی می خواهد سهم بازار خود را طی ده سال آینده از ۱ درصد به ۳ درصد افزایش دهد. بنابراین آرمان و هدف بلندمدت این سازمان دستیابی به سهم بازار بیشتر (تا ۳ درصد) است. برای رسیدن به این هدف لازم است تا دسترسی مشتریان را به خدماتش افزایش دهد. بنابراین مسیر اقدام هم معلوم است. برای این که بتواند به این هدف دست یابد و مسیر را طی کند نیاز دارد که امکانات لازم را فراهم کند. باید تعداد شعب، دستگاه های خودپرداز و پایانه های فروش خود را در سطح کشور گسترش دهد. بنابراین به منابع مالی، تجهیزات جدید و نیروی انسانی جدید نیاز دارد. پس تخصیص منابع هم معلوم شد.

مثال ۲: بد نیست مثالی هم از استراتژی فردی ارائه کنیم. فکر کنید تصمیم گرفته اید طی پنج سال آینده به زبان انگلیسی آنچنان مسلط شوید که نمره بالای ۸۰ از آزمون تافل بین الملل بگیرید (آرمان و هدف بلندمدت). برای رسیدن به این هدف لازم است تا به طور متوازن مهارت های خواندن، نوشتن، شنیدن و صحبت کردن را در خود به طور عمیق تقویت کنید (مسیر اقدام). پس باید در کلاس های آموزش زبان انگلیسی ثبت نام کنید، کتاب ها و فیلم های آموزش زبان را تهیه کنید، با افرادی ارتباط برقرار کنید که زبان انگلیسی خوبی داشته باشند و حاضر باشند با شما به زبان انگلیسی گفتگو کنند و … (تخصیص منابع).

دیدگاه ها