نمایش نوار ابزار

عدالت و سازمان

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 0 میانگین: 0]

در سازمان های ایرانی مسئله بی عدالتی یکی از اصلیترین عوامل کاهنده رضایت شغلی و شادی منابع انسانی است. کافی است مدتی سازمان خودتان را زیرنظر بگیرید. اولین منشأ بی عدالتی در طرح ریزی ساختار سازمانی نهفته است. چگونگی چیدمان مسئولیت ها و سمت های سازمانی و ترکیب وظایف و کارکردهای محوله به هر بخش جهت کلی اقدامات آتی صاحبان مشاغل را تعیین خواهد کرد. هیچ ساختاری نیست که براساس اصول کاملاً علمی و در خلأ عملی تدوین شود؛ ساختارهای سازمانی ذیل ملاحظات سیاسی درون سازمانی و روابط قدرتی که صاحبان امتیاز و منافع طلب می کنند صورتبندی می شوند و ادله عالمانه تنها در مرحله بعدی است که برای توجیه تشکیلات قلابی بازپردازی می شوند. باید توجه داشت که همیشه مدیران اجرایی و صاحبان سمت های ارشد نیستند که اعمال نفوذ می کنند بلکه کارشناسان و بدنه تشکیلات نیز از هر روزنه ای برای کسب امتیاز اقدام می کنند. جذب پرسنل اما علت العلل شرایط نابسامان مدیریت در کشور ایران است. بسیار حیاتی است که التفات ویژه ای به این عارضه داشته باشیم؛ همه می دانند که سیستم جذب پرسنل در ایران از هیچ معیار عقلایی و شایسته سالارانه ای تبعیت نمی کند.

برخی معتقدند چنین مشکلی تنها در بخش دولتی قابل مشاهده است و در سازمان های خصوصی این مشکل برطرف شده است. باید دانست که اولاً بخش خصوصی در کشور ما بسیار کوچک و کم حجم است و عمده سازمان های اسماً خصوصی نیز در واقع شبه دولتی (خصولتی) اند. از طرفی کسب وکارهای کوچک و متوسط و بعضاً بنگاه های بزرگ نادری که به صورت خصوصی اداره می شوند و حکومت یا نهادهای وابسته به آن حداقل به طور رسمی از سهامدارشان نیستند نیز از منطقی غیرخصوصی تبعیت می کنند. وقتی رقابت نباشد و پیچ و خم های قوانین کشور فعالان کسب وکار را به رانت جویی و بهره برداری از مزیت های رابطه ای و سیاسی تشویق کند چه جایی برای کسب وکارهای خصوصی باقی می ماند؟ فلذا جذب پرسنل چه در سازمان های دولتی و خصولتی (به طور مستقیم) و چه در شرکت های خصوصی (به شکل غیرمستقیم) با منطقی ناعادلانه و ضابطه گریز صورت می گیرد. چنین رویکردی منطق بی عدالتی را در سطح جامعه نیز ترویج می کند چراکه نخبگان و صاحبان هوش، پشتکار و کارآیی بیشتر که طبیعتاً حق بیشتری از برخورداری از مزایای شغلی برای خویش قائلند (و حق هم دارند چون مولدترند) دچار احساس ناامیدی و یأس خواهند گردید. تا بدینجا عدالت از جامعه تحقیقاً رخت بربسته که نوبت به ارتقا می رسد. معیار ارتقای شغلی چیست؟ آیا چیزی جز روابط فامیلی، دوستی، وابستگی تشکیلاتی به برخی نهادها، و اجرای قوانین ناظر به چاپلوسی و خوش خدمتیست؟

در این نوشتار ادعا نشده است که چنین ناکارآمدی هایی مختص کشور ایران است؛ خیر، کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه نیز هریک به شکلی به چنین مسائلی دچارند اما ژرفای بحران در برخی کشورها عمیق تر و هول انگیزتر است. نحوه گسترش بی عدالتی به چگونگی ارتقای شغلی ختم نمی شود و تازه از این جاست که ابعاد بزرگ تری به خود می گیرد و اختاپوس وار در روح و بطن جامعه و فکر انسان ایرانی خانه می کند. در این خصوص در آینده بیشتر خواهم نوشت.

دیدگاه ها
  • saeid پاسخ به دیدگاه

    عالی بود.مشتاقانه منتظر ادامه نوشته هایتان در این زمینه هستم.

  • خلیل کاظمی پاسخ به دیدگاه

    مطالب شما بدون تکلف و با صداقت نوشته شده است . با تشکر از صداقت شما . لطفا در خصوص ابعاد و مولفه های موثر بر ارتقاء شغلی در سازمانهای دولتی ایران بنویسید تا در پایان نامه ام استفاده کنم .
    با تشکر