نمایش نوار ابزار

تفکر استراتژیک یا برنامه ریزی استراتژیک

برای امتیاز به این نوشته کلیک کنید!
[کل: 4 میانگین: 3]

به نقل از مقدمه کتاب «اوج گیری: قواعد سه گانه تفکر استراتژیک پیشرفته» با ترجمه نادر سیدکلالی

در چند دهه گذشته، ابزارها و تکنیک‏ های برنامه ‏ریزی استراتژیک به‌سرعت توسعه یافته ‏اند، با این حال تحقیقات و یافته ‏ها درخصوص مفاهیم انتزاعی و ذهنی‏ همچون تفکر استراتژیک همچنان محدود و کم‏ دامنه است. تفکر استراتژیک مفهومی پیچیده و چندبعدی است. اگر بخواهید آن را تعریف کنید، جداً دچار مشکل خواهید شد. در علوم اجتماعی مفاهیمی وجود دارند که به ‏سادگی قابل تعریف نیستند و در بهترین حالت می‏ توان تلقی کلی از آنها به دست داد. تفکر استراتژیک از این دست مفاهیم است. زمینه‏ ای که تفکر استراتژیک در آن مطرح می‏ شود، از جمله اصلی‏ ترین متغیرهای تأثیرگذار برای تعیین حدود و ثغور آن است؛ چراکه تفکر استراتژیک در سازمان‏ های بخش دولتی، شرکت‏های تجاری و عالم سیاست ویژگی‏ های متفاوتی به خود می‏ گیرد.

ثمره تفکر استراتژیک، استراتژی است. تاکتیک ‏ها نتیجه تفکر عملیاتی ‏اند. اما برخی استراتژی را با تاکتیک اشتباه می‏ گیرند. بعضی دیگر، مجموعه اقداماتِ قابلِ انجام در راستای بهبود و تعالی سازمان را استراتژی می ‏نامند. حقیقت آن است که اقداماتِ عملیاتی که در جهت اصلاحِ نقاط قابل بهبود و عارضه‏ های سازمانی قابل انجامند، استراتژی محسوب نمی ‏شوند. استراتژی از جهت ‏گیری‏ ها سخن می ‏گوید، نه از عملیات. مضافاً، استراتژی در رابطه با اولویت ‏ها طرح می‏ شود، نه در رابطه با هرگونه اقدامِ اصلاحیِ قابل پیشنهاد. بنابراین می‏ توان ادعا کرد که اکثر قریب به اتفاق سازمان ‏های بخش دولتی و خصوصیِ ما فاقد استراتژی ‏اند. این کمبود به ‏خصوص در بخش عمومی مشهودتر است. ثبات مدیریت و بدنه کارشناسی یک ضرورت جدی برای توسعه و تکامل استراتژی است. البته تأکید می‏ کنیم که ثباتِ مدیران و کارشناسان و نه ثبات نامدیران و ناکارشناسان. تنها در شرایط استمرار است که امکان تخصیص هوشمندانه و پایدار منابع میسر می‏ گردد.

strategic-thinking-or-strategic-planning2

اخیراً می‏ شنویم که برنامه ‏ریزی استراتژیک کالایی لوکس است و ضرورتی عاجل برای سازمان‏ های ایرانی ندارد؛ در مقابل، ادعا می ‏شود که آنچه اهمیت دارد، تفکر استراتژیک است که بحمدالله مدیران ما همگی به آن مجهزند! با این حال، واقعیت آن است که برنامه ‏ریزی یکی از اصلی ‏ترین کارکردهای مدیریت است و سازمانی که برنامه و به ‏خصوص برنامه استراتژیک نداشته باشد، در واقع کلیدی ‏ترین نیاز خود را فراموش نموده است. برنامه ‏ریزی فرآیندی دشوار و زمان‏بَر است، اما تفکر استراتژیک قابلیتی ذهنی و تفسیرپذیر می ‏باشد. شاید به همین خاطر است که مدیران ما این ‏همه به تفکر استراتژیک علاقه نشان می‏ دهند. تفکر استراتژیک به‌راحتی قابل اندازه ‏گیری نیست، پس همه ما می ‏توانیم ادعا کنیم که استراتژیست هستیم.

به‏ علاوه، وقتی می ‏گوییم مدیران باید از قابلیتِ تفکر استراتژیک بهره‏ مند باشند، تنها به توان ایده ‏پردازی یا تصویرسازی ایشان تأکید نمی ‏کنیم، بلکه به کنش استراتژیک نیز توجه داریم. مدیر صرفاً ایده‏ پرداز نیست که تنها درخصوص وضع ایده ‏آل سخنوری کند، بلکه باید توان سازماندهی منابع در راستای ایجاد هم‏ افزایی و خلق مزیت رقابتی را نیز داشته باشد. پیش‏ بردنِ عملیات و فعالیت ‏های روزانه شرکت در مسیر چشم‏ انداز، مکملِ خلاقیت و مهارت‏ های تحلیلگری مدیران است. استراتژیست ‏های دنیای کسب‏ وکار، می ‏اندیشند و اندیشه‏ ها را تحقق می‏ بخشند.

دیدگاه ها